*** فصل دوم *** الکس مثل همیشه خونسرد به طرف پام اومد و با چاقوش یکی یکی انگشت هارو از پام جدا کرد نگاهی به پام کردم،جای انگشت ها کبود شده بود . دنیل با هیجان گفت – اینجا "واقعا" یه جنگل وحشته ! همه چی رو خیلی خوب ساختن.بچه ها شما هم اون زن با موهای قرمز و چشم های کاملا سیاه رو دیدین ؟ فکر کنم بازیگر هالیوودی بود ؟ خودکار نداشتم ، وگرنه ازش امضا میگرفتم . -منم دیدمش . گریمش عالی بود.نه؟ با این حرفم کلارا سمتم برگشت و گفت – .برای همین رنگت پریده بود ؟ جنگلی برای هزاران قربانی . 8
جنگلی برای هزاران قربانی . 7
جنگلی برای هزاران قربانی . 6
پام ,؟ ,یکی ,ها ,– ,رو ,گفت – ,بود ؟ ,هالیوودی بود ,بازیگر هالیوودی ,کنم بازیگر
درباره این سایت